پارت ۶ {Fake love}... ولی اون از من چی میخوااد...

دیدم داره چشامو باز میکنه...
چشام که باز شد دیدم جلوم نشسته ولی ماسک روی صورتش بود...
داد زدم:«عوضی مارو برا چی گرفتی؟ ها؟ از جونمون چی میخوااای؟؟ کی اَجیرت کرده که این غلطو بکنی؟؟»
با یه خنده‌ی خیلی شیطانی و احمقانه ای گفت:«به زودی میفهمی... نگران نباش؛»
اینو گفتو ماسکشو کنار زد...
با دیدن چهره اش خشکم زد...
با حیرت فقط...... فقطـ....... فقط بهش نگاه میکردم:((
آره فهمیدم کیه شوگا بود همونی که خنوادم مجبورم کردن که باهاش ازدواج کنمـ...
اصلا من اونو به چشم برادری نگاه میکردم... چون از بچگی باهم بزرگ شده بودیمـ...
اقلا هیچ حسی بینمون وجود نداشت... به سن ازدواج که رسیدم متوجه نقشه‌ی خانواده هامون شدم...
ولی.... ولی اگه اونم منو نمیخواد پس........ پس این کاراش واسه چیههههه!!!!!!
بهش گفتم که:«قشنگ برام تعریف کن ماجرا چیه؟!
بنال ببینم این کارات واسه چیه؟!
کسی اجیرت کرده بیای از این گو://ه ها بخوریی؟!
وایسا ببینم گوشی جی-سوک دست توعه؟!
تو از طرف اون به من پیام دادی؟!
داداشم با تو صحبت کرده؟! اَه بگو دیگه لا//شی... من تورو مث داداشم میدونستم برام مث جئون بودی... آخه جز خوبی از من دیدی آخه؟؟؟؟؟

گفت:«چته؟ یه دیقه نفس بکش! هنوز کاریت نکردم کههه فقط یه گروگان گیریه سادست😈
بعدم آره گوشیه جی-سوک دست منه و همه‌ی اون کارارو من کردم...
هنوووووووووز باهات کار دارم مای لیدی😝
(حالم داشت بهم میخورد،به چندش ترین حالت ممکن داشت حرف میزد)

اینارو گفتو بعدم دوباره چشامو بستو با بی اهمیتی به فریادایی که میزدم رفتو درو بست...
***
سه روز گذشته و من تو این خراب شده تنها و بسته به این صندلی... و با آب و غذایی که گنجشکم سیر نمیکنه...
ینی میخواد تهش چی بشه؟!!!!!

ادامه دارد...
حمایت🙏🏻🙏🏻
دیدگاه ها (۵)

پارت ۷ {Fake love}

ادیت:))

پارت ۵{Fake love}

پارت ۴ {Fake love}... یعنی گروگانگیری کار کیه...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط